«یلدا»، شبی است که فقط به خاطر چند لحظه بلندتر بودن از سایر شبها، جمعی را به خود مشغول کرده است. بعضی را تا پاسی از شب به میهمانی و تشریفات و اسراف و...؛ عدهای را به مطلبنویسی و چاپ ویژهنامه و اسراف کاغذ و...؛ صدا و سیما را به تهیهی ویژهنامه و دعوت میهمانان گرانقیمت و اسراف بیت المال و...؛ خیابانها را به شلوغی و ترافیک سنگین و آلودگی و اسراف بنزین و...؛ عدهای را هم به...!
«یلدا»، آدم را یاد بعضی انسانها میاندازد که به خاطر چند ساعت یا چند روز یا چند سال بزرگتر بودن، چند خط یا چند صفحه یا چند جلد بیشتر کتاب خواندن، چند ریال یا چند تومان یا چند دلار پولدارتر بودن، چند میلیمتر یا چند سانتیمتر یا چند متر (!) بلندقدتر بودن، چند...تر بودن، به خودشان حق میدهند خودخواه و خودبرتربین باشند؛ گویی از دماغ فیل افتادهاند؛ نَه ابرویی بالای چشمشان وجود دارد و نَه اسبشان، یابوست[1]!
[1] اشاره است به سه ضرب المثل: طرف انگار از دماغ فیل افتاده است! به طرف نمیشود گفت بالای چشمش ابروست! به اسب شاه گفتهاند یابو!