مزخرفات

میوه هایی ناچیز از نهال کوچک وجودم

مزخرفات

میوه هایی ناچیز از نهال کوچک وجودم

مزخرفات

سلام. این تصویر کودک درونم است!
مطالبی بس در گونه ی خود، نادر که باید با آب طلا نوشت؛ از بس که مزخرف اند!

نویسندگان
  • ۰
  • ۰

با یک چاقوی بزرگ و چند عدد کارتن وارد کلاس شد!

یک لحضه جناب ملک الموت را جلوی چشمانم تصور کردم. نزدیک بود از ترس، شلوار خودم را مورد عنایت قرار دهم و در سوگ پولی که باید برای خشک شویی می‌پرداختم، بنشینم! پیش خود گفتم نکند همه‌ی ما را به شهادت برساند! ما هنوز جوان هستیم و در این دنیا خیلی کارهای ناتمام داریم. هنوز تولید علم نکرده‌ایم! هنوز به مرجعیت علمی نرسیده‌ایم! در دلم خطاب به او گفتم: مگر پول چندتا بستنی چه‌قدر می‌شد که می‌خواهی جان محترم 20 انسان را بگیری؟! فکر پول دیه‌ی ایشان را کرده‌ای؟!  داشتم به راه‌های دفاع فکر می‌کردم که دو نفر دیگر، هندوانه به دست، وارد کلاس شدند! یک نفس راحتی کشیدم و آرام گرفتم. چند لحظه همگی در حیرت فرو رفتیم و خنده‌ای تلخ بر لبان بعضی دوستان نشست. منتظر واکنش استاد بودیم. استاد محترم، با اقدامی شایسته جلوی این بدعت را گرفت و اعلام داشت که از هر سه نفر، دو نمره کم خواهد کرد! چنین بود ماجرای هندوانه‌ای که باید کام همه را شیرین می‌کرد، اما باعث تلخ شدن کام دوستان و مخصوصا استاد شد! بیچاره دوستانی که صابون هندوانه‌خوری به شکمشان مالیده بودند، حسابی توی ذوقشان خورد!

_ توضیح لازم: استاد این کلاس، بعضی از بچه‌ها را به وسیله‌ی جریمه شدن با شیرینی یا شبیه آن، تنبیه می‌کند. این هم یک روش تربیتی کاملا مجرب و جواب‌گو می‌باشد.

  • ۹۲/۰۷/۲۹
  • سید محمد میرلوحی

نظرات (۲)

سلام

این هشداری است برای کسایی که میخوان به همین سادگی زیر بغل بعضی اساتید هندونه بذارن

پاسخ:
سلام علیکم.
بعله. صحیح است.
البته استاد هم باید خیلی با تقوا باشه که نشه هندونه زیر بغلش گذاشت!
یا حق.
  • سید مهران
  • سلام آقا سید!
    قشنگ بود.
    آفرین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی