بهار امتحانات هم تقرباً همزمان با بهار طبیعت به پایان رسید. اما گرمای تابستان با سردی فضای آموزشی کشور، همزمان شده است.
کاش میشد برای امتحانات هم جشن گلریزان برگزار کرد! جشن آزادی علمآموزان از دست زندانی به نام دانشگاه / مدرسه و شکنجهای به نام امتحان! شاید هم رهایی دانشگاه / مدرسه از دست دانشجوها برای اینکه خالی شود و یک نَفَس راحتی بکشد!
-
خطاب به نمرهگرایان که اگر بدانند پایینترین نمرهی
یک استاد، 19 است، کلّاً قید درس خواندن را میزنند
و هم چنین خطاب به کسانی
که برای یک نمره حاضرند به هر کاری دست بزنند و هر چیزی را بخورند (مثلاً پاچه ی استاد
را) و هر چیزی را بکشند (مثلاً ناز استاد را) و قید هر چیزی را بزنند (مثلاً عزت نفس
را) :
ای بی خردان! نمره ی بالا هیچ است / و آن 20 گرفتن به تمنّا هیچ است
خوش باش که 10 و 20 فرقی نکند / نمره همه هیچ است، چو دنیا هیچ است
- مناجات بعد از امتحانات:
آنان که صفر را به نظر، بیستها کنند کاشکی به نمرههای منم یک نیگا کنند