مزخرفات

میوه هایی ناچیز از نهال کوچک وجودم

مزخرفات

میوه هایی ناچیز از نهال کوچک وجودم

مزخرفات

سلام. این تصویر کودک درونم است!
مطالبی بس در گونه ی خود، نادر که باید با آب طلا نوشت؛ از بس که مزخرف اند!

نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصاحبه انتخاباتی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ز گهواره تا گور، همسر بجوی

  امروز افتخار مصاحبه با یک کاندیدای مجلس شورای اسلامی که اصرار داشت نامش فاش و عکسش چاپ شود را داشتیم!

مصاحبه گر: لطفاً اندکی در خصوص شعار انتخاباتی خود (ز گهواره تا گور، همسر بجوی) توضیح بفرمایید.

کاندیدا: با سلام بر شهدای انقلاب، شهدای آزادی، شهدای جمهوری، شهدای تهران‌پارس و شهدای سایر مناطق تهران و استان‌های تابعه (!) و درود و بدرود بر مردم شناسنامه‌دار و باسوادی که به من رأی خواهند داد... ببخشید؛ سؤالتان را فراموش کردم.

مصاحبه گر: عرض کردم معنای شعار شما چیست؟

کاندیدا: من برای بالا بردن آمار ازدواج در کشور، برنامه‌ای 100 در 100 تضمینی دارم و ظرف یک دوره‌ی نمایندگی چهارساله، به حول و قوّه‌ی الاهی، خودم به تنهایی و بدون اسراف بیت المال، آمار ازدواج را 40 در 100 افزایش خواهم داد. طرح پیشنهادی من، «ازدواج به نمایندگی» نام دارد که این طرح را در سازمان ثبت اختراع، به نام خودم به ثبت خواهم رساند.

این طرح چند مرحله دارد: در مرحله‌ی اوّل، همه‌ی خانم‌هایی که قصد ازدواج دارند، خود را به دیوار مهربانی آویزان می‌کنند. سپس، مردانی که قصد ازدواج دارند، خانم مورد علاقه‌ی خود را انتخاب می‌کنند.

مصاحبه گر: عجب طرح خردمندانه‌ای!

کاندیدا: اجازه بدهید؛ ادامه دارد. در مرحله‌ی بعد، این آقا باید دست آن خانم را بگیرد و به دفتر من بیاید. البته چون نامحرم هستند، باید دستکش بپوشند! و امّا مرحله‌ی پایانی: من این خانم را به عقد خودم در می‌آورم و آن آقا هم تمامی خرج و مخارج آن خانم را تا وقتی که همسر من است باید بپردازد.

مصاحبه گر: فکر نمی‌کنید زحمتتان می‌شود؟

کاندیدا: نه آقا! این چه حرفی است؟! من خودم را وقف این مردم کرده‌ام و حاضرم برای کشورم، این همه زن را در دفتر خودم جا بدهم و زحمتشان را تحمّل کنم. اصلاً هم قابل ملّت شریف ایران را ندارد.

مصاحبه گر: اما طبق احکام اسلام، بیش‌تر از چهار همسر که نمی‌توانید اختیار کنید!

کاندیدا: آقا این اُمُّل‌بازی‌ها از شما بعید است! مگر 1400 سال پیش، اصلاً مجلس و نماینده‌ی مجلس وجود داشت؟! این‌ها اقتضائات زمان و مکان است. چه اشکالی دارد اگر من با اختیار خودم بخواهم خود را فدای کشورم کنم؟! از دیوار مردم که نمی‌خواهم بالا بروم!

  • سید محمد میرلوحی