مزخرفات

میوه هایی ناچیز از نهال کوچک وجودم

مزخرفات

میوه هایی ناچیز از نهال کوچک وجودم

مزخرفات

سلام. این تصویر کودک درونم است!
مطالبی بس در گونه ی خود، نادر که باید با آب طلا نوشت؛ از بس که مزخرف اند!

نویسندگان
  • ۰
  • ۱

شبی یاد دارم که در گعده‌ای

سخن بود از یار ارزنده‌ای

یکی گفت: قدّش عجب کوته است

بود هیکلش هم‌چُنان کُنده‌ای

یکی گفت پایش ولی گُنده است

بگویند او را که پا گُنده‌ای

بُوَد حس و حالش چُنان ماست، شُل

بگویندش آیا که نان خورده‌ای؟!

نباشد یکی موی در کلّه‌اش

همانند یک مرغ پر کنده‌ای

ز پا تا به سر، عیب او گفته شد

نگفتند در مدح او نکته‌ای

بگفتم مگر حُسن در او نبود؟

شما ذمّ او را فقط گفته‌ای

چو انسان کند غیبت دیگری

خورَد لَحم او را چُنان گربه‌ای!

  • ۹۲/۱۲/۰۵
  • سید محمد میرلوحی

غیبت ممنوع

گوشت برادر مومن

گعده

غیبت

نظرات (۲)

سلام علیکمم
قشنگ بود...فیض بردیم.
خدایا ما را گناهان لسانی و غیر لسانی دور بدار! آمین.
پاسخ:
سلام علیکم و رحمة الله.
الهی آمین!
أعوذ بالله من نفسی...
یاعلی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی